برج ایفل واقعا بی نظیره، درسته که توی متون زیادی درباره اش خوندیم و عکسش رو بارها دیدیم، ولی اولین بار دیدن اون؛ باور کنید انسان رو بهت زده میکنه، وقتی میدان شان دو مارس رو دور میزنید، در کنار رود سن که اولش اصلا به چشم نمیاد، سازه ای عظیم و غول پیکر رو میبینید که نماد فرانسه و پر بازدید کننده ترین بنای جهان هست و با همه تصوراتمون متفاوته و شکوه یه سازه آهنی به بلندای ۳۲۵ متر نمایان میشه.

در مورد تاریخ این بنا و مسائل اون میشه توی ویکی پدیا اطلاعات کاملی پیدا کرد، ولی من میخوام از گردشم بگم.

اولین بار، نمیدونستم که واقعا چطور باید از اون بالا برم، دو پایه از برج برای بالا رفتن توریستهاست، فکر کردم که چون صفهای طویلی داره ، هر دو فرقی نداره و صف کوتاه تر رو انتخاب کردم ، قبل از باجه بلیط یه مسئول سیاه پوست اونجا بود که کیفها رو میگشت . ازش پرسیدم چرا میگرده ، خندید و وقتی گفتم برای بمب بلند خندید و صادقانه ، با نگاه مهربون و محجوبش گفت : بله …

خب ، بعد از انفجار برج های دوقلوی آمریکا ، تمام کشورها باید از ساختمونهای مهم و زیباشون محافظت کنن که روی هوا نره !

وقتی بلیط خریدم و وارد ورودی شدم فهمیدم که ای واااااااااای ، از ورودی پله ها اومدم ، این ورودی برای پای پیاده رفتن از برج تا طبقه دوم هست ، یعنی یه دنیا پله و پای پیاده …

tour-eiffel-614797

چاره ای نبود ، باید بالا میرفتم ، خیلی زیاد بود ولی وقتی به طبقه اول رسیدم دیدم واقعا از بالا نگاه کردنش خیلی قشنگه ،حتی دور تا دور دوربینهایی گذاشته شده که میشه دورتر رو دید. از اوائل پله ها ، کمی دل پیچه داشتم،نمیدونم سردیم کرده بود یا چیز دیگه ولی واقعا حالم بد بود ، خیلی نمیفهمیدم کجام ، وقتی به طبقه دوم رسیدم خیلی خوشحال شدم ، از رستورانی که اونجا بود آدرس دستشوئی رو پرسیدم و دیدم نزدیکشه ولی با یه صف نسبتا” طولانی ، خلاصه تا وقتی که تونستم بعد از انتظار به دستشوئی برم چیزی از توغ ایفل (نام فرانسوی) نفهمیدم ، ولی بعد اونجا رو دور زدم و گشتم . همه این بازدیدها خیلی وقت میبرد چون من فصل شلوغی بیشتر جاهای اروپا رفته بودم و البته پاریس رو دقیقا” هفته تعطیلی مدارس … ولی شلوغ بودنش بسیار لذت بخش بود .

من عادت دارم به هر شهر جدیدی که میرم، چه داخلی و چه خارجی ، حتما چیزی مربوط به اونجا رو میخرم. با فروشنده کمی صحبت کردم و بالاخره چند تا جاسوئیچی و یه قلک با عکسهای دیدنیهای پاریس خریدم البته بعدا دیدم جاهای دیگه از اینجا ارزون تر بود. در کل، همونطور که گفتم خاصیت شهرهای توریستی اینچنینی ایه که میتونی هر جائی اجناس رو با یه قیمت متفاوت و حتی قلابی بخرید. فروشنده خیلی خوش تیپ بود شاید به خاطر همین انقدر خرید کردم اون هم گرون ! سر خرید جاسوئیچی ها کمی حرف زدیم و اطلاعات رد و بدل کردیم ٬ قبل از اینکه از اونجا بیرون بیام ٬ گفت من پس فردا بیکارم و میتونم پاریس رو به شما نشون بدم٬ من هم تشکر کردم و گفتم تا اون موقع من دیگه رفتم !

توی پرانتز بگم که مردهای فرانسوی واقعا زیبا هستن ٬ زنهاشون زیاد نه ولی مردهاشون خیلی خوشگل و خوش تیپ !

فکر کردم ممکنه اگر خیلی وقت برای اینجا بذارم نتونم بقیه جاهای دیدنی فرانسه رو ببینم ،این بود که بالا رفتن از برج با آسانسور رو به روز دیگه ای موکول کردم ، وقتی که مطمئن شدم فرصت دوباره اومدن رو دارم .

دوست دارم واقعا به روح باشکوه مهندس گوستاو ایفل تعظیم کنم ، که وطن پرستی رو برای فرانسویان تمام کرد و اثری دیدنی و شگفت انگیز رو از خودش به جا گذاشت که سالانه میلیونها نفر رو به کشورش میکشونه ، به این میگن وطن پرستی و میهن دوستی …

the-gimp-tour-eiffel-original

دفعه بعد توی یه صف فوق العاده طولانی که شاید بیش از ۵۰۰ نفر بودن ایستادم ، البته چون بسیار آروم و با نظم بود آدم اذیت نمیشد ، تنها چیزی که اذیت میکرد هوای بسیار گرم و آفتاب سوزان پاریس بود . از خیلی ملل میشد مردم رو دید ، هندی ، ژاپنی ، چینی ، کشورهای مختلف اروپا …

خلاصه به در ورودی که رسیدم ، بدن (البته با دستگاهی شبیه راکت تنیس که حتی در فرودگاه های اروپا هم از اون برای بازرسی استفاده میشه ) و کیف ، بازرسی میشد ، بعد باجه بلیط فروشی بود ، ۱۲ یورو تا انتهای برج ، سپس سوار شدن آسانسور ، اون بالا قبل از قسمت نهائی ، باز یه جای دایره مانند بود که دوباره مثل طبقات پائین میشد دور زد و کل شهر پاریس رو از بالا دید . البته تمام این قسمتها برای امنیت توری داره !

باز هم صف و آسانسور و طبقه بالاتر …

TourEiffel17

قسمت آخر بالای برج یه جای گرد دیده میشه ، محوطه کوچیکی ایه که دورتا دورش شیشه اس، با سقفی کوتاه و درون اون مجسمه ی سازنده ی برج گوستاو ایفل و توماس ادیسون قرار داره (عکس بالا) و وقتی اونو دور میزنید بالای اون، عکس پرچم تمام کشورها و کنارشون نام پایتخت اون کشور و مسافتش تا پاریس نوشته شده ، واقعا جائی این رو نخونده بودم . ایران رو پیدا کردم . آقائی اروپائی که جلوی من توی صف بود که اونجا رو دور بزنیم و دوباره سوار آسانسور برای برگشت به پائین بشیم، ازم پرسید کشورتون رو پیدا کردید ؟ کجاست ؟ گفتم ایران کمی فکر کرد و لبخندی زد !!

وقتی پائین می اومدم ، اوج بلندی اش رو حس کردم دلم میخواست با تمام کسانی که دوستشون دارم از این برج بالا برم و برم و با اوج گرفتن اون ، اوج بگیرم …

راستی یادتون باشه که اولین باری که از محوطه زیر برج رد میشید حتما” یه آرزو کنید ، میگن قطعا” برآورده میشه ، باور کنید ، این یه سنت قدیمی ایه !

از وبلاگ زندگی (وب نوشت های شخصی)